رفتار پیامبر کورش بازنان
قرارشد پیامبر کوروش باعده ای سوار به عنوان شکار به سرحد ارمنستان برود وپس از یکی دوروز که در نواحی مشغول شکار
شدند کیاکسار نیروی مرکب از سواره نظام پیاده برایش بفرستد
موقعی پیامبر کوروش به سر حد ارمنستان رسید تعدادی گوزن گراز خرگوش شکار کرد سپس به او خبر رسید که نیروی اعزامی کیاکسار نزدیک شده است پیامبر کوروش فرستاده ای
اعزام داشت تا سپاه مذکور بگوید در دو فرسنگی ان محل اردو بزند.پس از سرف شام صاحب منصبان انها را احضار کرد
وبه انها گفت پادشاه ارمنستان قبلا تعهد کرده بود به دولت ماد باج بدهد وهر زمانی که این کشور وارد جنگ شد به اونیرو بفرستد ولی از انجام تعهدات مذکور سرزده است واز این رو ما باید اورا شکار کنیم سپس کری سان تاس را مامورکوها کرد وصبح روزبعد بعد فرستاده دای نزد پادشاه ارمنستان فرستاد که به او بگویدمبلغ باج ونیرویی را که قبلا تعهد کرده است نزد او اعزام دارد
همچنین فرستاده ای خود دستور داد اگر اگر پادشاه ارمنستان از حضور پیامبر کوروش پرسش کرد واقیت راباوی درمیان بگزارد واگر از تعداد سپاهیانش پرسش کرد واقعیت راباوی درمیان بگزادید واگر از تعداد سپاهیان پرسش کرد به او بگوید شخصی را بفرستد تا در این میان تحقیق به عمل اورد
هدف پیامبر کوروش از فرستادن پیام خود نزد پادشاه ارمنستان این بود که اورا از حمله ناگهانی خود اگاه سازد
کوروش همچنین به سپاهیان خود دستور داد در سر اه حود باعث خرابی نشوند واز غارت کردن اموال مردم خود داری کنند
تا ارامنه با اعتماد به سپاهیان او نزدیک شوند
به انان اذوقه بفروشند هنگامی که پادشاه ارمنستان از ورود پیامبر کورش اگاه شد سخت به وحشت افتاد ودر صدد نیرو بر امد در ضمن پسر جوان خود .ساباریس.همسر عروس ودخترانش را با اشیا گرانبها خود به کوهستانها فرستادو
نگهبانانی نیز برای حفاانها گماشت
پادشاه ارمنستان ماموری نیز گسیل داشت تااز وضع کوروش وسپاهیان اوخبر بیاورد
وهنگامی که اگاه شد کوروش شخصا عازم ورود به شهر است فرار کرد وبه کو هستانها رفت اهالی شهر نیز چون از موضوع اگاه شدند به فکر نجات دادن اموال خود افتادند
ولی کوروش به انها اعلام کرد که اگر در شهر بمانند کسی با انها کاری ندارد
ولی هرگاه فرار کنند ودستگیر شوند با انها مانند دشمن رفتار خواهد شد
پس از انتشارموضوع بیشتر اهالی شهر در خانه ماندند
وتنها گروهی ازانها همراه پادشاه خودبه کوها فرار کردند
سپس کوروش دستور داد پادشاه وان گروه از افرادی که به کوستنها فرار کرده بودند محاصره شوند
ودر نتیجه پسر جوان پادشاه ارمنستان ودو نفر از زنان او و دختران واموالش به دست سپاهیان کوروش افتادند
پادشاه ارمنستان که راه فرار را مسدود دید به یکی از قلل کوه پناه برد کوروش به کری سان تاس دستور داد سربازان خود را در کوه بگذارد وخود نزد اواید وسپس فرستا ده ای نزد پادشاه ارمنستان فرستاد وبه او پیغام داد چرا شد های در بالا بلندی بمانی وبا گرسنگی مجادله کنی
ایا بهتر نیست پایین بیای تا با یکدیگر نبرد کنیم پادشاه ارمنستان پاسخ داد؟من می خواهم با گرسنگی وتشنگی می خواهم نبرد کنم ونه باتوپیامبر کوروش دوباره پیغام داد پس چرا بالای کوه نشته ای
پادشاه ارمنستان پاسخ داد نمی دانم چه باید بکنم
کوروش:بهتر است ازکوه پایین بیای وخود راتبرئه کنی
پادشاه ارمنستا ن: چه کسی قاضی این دادرسی خواهد بود
کوروش:کسی که خداوند به او قدرت داده است حتی بدون دادرسی هر چه بخواهد با تو بکند
پادشاه ارمنستان ناچار از کوه فرود امد وبه حضور کوروش که درمیان سپاهیانش قرار داشت رسید در این هنگام پسر بزرگتر پادشاه ارمنستان به نام تیگران که دوست شکار کوروش بود
وبه مسافرت خارج رفته بود از راه رسید وبه طرف کوروش رفت موقعی که تیگران از اسارت پدر ومادر برادر خواهران وهمسرش اگاه شد به گریه افتاد
کوروش به او گفت بسیاری به موقع امده ای تا در دارسی پدرت حضور داشته باشی
سپس روسای پارسی ومادی و بزرگان ارامنه را جمع کردبه زنها نیز که در عربه ها بودند اجازه دادرسی حضور یابند وبعد پادشاه را مخاطب
قرار داد وگفت من به نصیحت می کنم که به جز حقیقت چیزی نگویی تا دست کم از یک جرم یعنی دروغ که از جمله بزرگترین گناهان بوده ومهمترین مانع وعفو گذشت بشمار مرودخو د را ازاد کنی ودیگران این که زنان فرزندان تو و ارامنه ای که در این محل حضور داردند همه می دانند تو چه کرده ای پا دشاه ارمنستان گفت هر چه می خواهی ازمن بپرس .من به تو حقیقترا خواهم گفت کوروش::::بنا بر این به من بگو ایا تو مدتهاپیش با استیاگ پدر ومادر من وسایر مادها جنگ نکردی
پادشاه ارمنستان: گفت بلی درست است
کوروش :گفت ایا پس ازاین جنگ مغلوب نشدی قول ندادی که به وی باج بدهی
وهر زمانی
که او در جنگی در گیر شدند اورابا اعزام نیرو یاری کنی واستحکاماتی بنا نسازی/
پادشاه ارمنستان گفت: بلی درست است
کوروش :پس چرا باج خود را نپرداختی در جنگ اورا رابا اعزام نیرو یاری نکردی وبه احداث قلعه واستخکامات اقدام کردی
پادشاه ارمنستان: زیرا می خواستم موهبت زیبای ازدای را لمس کنم وان رابرای فرزندانم به میراث بگزارم
کوروش:اری همینطور است ازادی وجنگیدن برای حفظ ازادی زیباست ولی اگر شخصی در جنگ وویاوسایل دیگر ازاد خود را از دست بدهدودرصدد برانداختن مخدومش براید ایا توچنین شخصی راپاداش می دهی ویا مجازات می کنی
پادشاه ارمنستان:اورا مجازات می کنم وحقیقت امر را به تو می گویم زیرااین قرار ما بوده است
کوروش:اگر یکی از افرادی که تو به حکومت یکی از نواحی زیر فرمانت برمی گزینی متکب تجاوز شود
ای از خطای او میگزری ویا اورا از سمتش خلع می کنی
وشخص دیگری رابه جایش منصوب می کنی
پادشاه ارمنستان: اورا از سمتش معزول می کنم
کوروش:واگر چنین شخصی ثروتمند باشد ایا اورا به حال خود وامی داری یا ثروتش را از اومی گیری
پادشاه ارمنستان:کلیه ثروتش را ازاومیگیرم واورا تهیدست می کنم
کوروش :اگر اوبه دشمن تو بپیوندد با او چه می کنی
پادشاه ارمنستان اورا می کشم
در این هنگام پسر پادشاه ارمنستان که گفتگوی پدرش با کوروش گوش می داد کلاه از سر برداشت وجامه اش را درید وزنان که گویی پدرانشان را از دست داده اند به گریه شیون پرداختند
کوروش انها را به سکوت دعوت کرد و ادامه داد حال باتو جه به انچه که توشخصا اعتراف کردی من من درباره توچه حکمی باید صادر کنم پادشاه ارمنستان بفکر فرو رفت ونمی دانست ای به کوروش بگوید اورا بکشد ویا حکمی بر خلاف انچه که او اعتراف کرده شایسته اش باشد برایش صادر کند
در این اثنا تیگران پسر پادشاه گفت {کوروش با توجه به اینکه پدر من
بعلت تشویش واضطرابی که بر او حاکم شده قادر پاسخ گوی نیست ایا به من اجازه می دهی انچه عقیده من درباره این رویداد بهتر به نظر می اید به تو پشنهاد کنم
کوروش بخاطر اورد زمانی که تیگران به شکار می رفت یک انسان خردمنددر مصاحبت او بود
که تیگران برای او بسیار احترام قائل بود وبه دقت به سخنانش گوش می داد بنا براین کمال میل می خواست عقیده اورا درباره پدرش بداند
ازاین رو به او جازه داد عقیده اش را بیان کند تیگران اضهار داشت :اگر کلیه اعمالی که پدر من انجام داده است مورد موافقت توست
از انها تقلید کنام اگر با اقداماتی مه او انجام داده مخالف هستی بهتر است از تقلیداعمال خود داری کنی
کوروش :یقین است که اگر من بخواهم از عدالت پیروی کنم باید از تکرار اعمالی که یک شخص متجاوز انجام داده است خودرادور نگهدارم وبنا بر عقیده خودتو پدرت باید بعلت ارتکاب اعمال غیر منصفانه مجازات شود
تیگران :این درست است اما توباید فکر کنی که ایا مجازات او به نفع تو خواهد بود یا به ضرر تو
کوروش:اگر به ضرر خود اورا مجازات کنم در واقع خود رامجازات کرده ام
تیگران: ایا قبول می کنی که اگر تو انهایی را که در موقع لازم بتوانند به تو تعلق داشته باشند وبزرگترین خدمت رابه تو بکنند بکشی در واقع خود را به بدترین شکل ممکن مجازات کرده ای
کوروش:اما چگونه می توان به شخصی که مرتکب خیانت واقدامات غیر منصفانه شده است اعتماد کرد تیگران :اگر انسان از خرد وبصیرت خود استفاده جوید می توان به او اعتماد کرد سایر صفات مانند شجاعت ثروت وغیره بدون عقل فایده ندارند
ولی با وجود خرد وبصیرت هر دو.ستی مفید وخادمی خوب است
کوروش:ایا می خواهی بگویی صفات پدرت یک روزه از گستاخی وبی
اعتنایی نسبت به دیگران جای خود را به عقل وخرد داد ورا عاقل شده است
تیگران:اری همینطور است
این گفتگوی فلسفی برای چند لحظه بین کوروش وتیگران پسر پادشاه ارمنستان
کوروش گفت چون تو با کلدنیها جنگ داری من نیمی از نی روی جنگی تو را میگیرم ونمی دگر را در اختیار خودت می گزارم تا بتوانی با کلدانیهانبرد کنی ودر بارهش ودر بار ه پول تو قرار بوده مبلغ پنج هزار تالان به کیاکسار برای باج بپردازی چون ازانجام این اقدام خوداری کرده ای ان را یکصد هزار تالان افرایش می دهم ویک صد هزار تالان نیز اتو قرض میگیرم هر گاه خدا یار ی کند تمام قرض خود را به تو مسترد کنم
ویا در برابر ان خدمت لازم را نسبت به تو انجام خواهم داد
پادشاه ارمنستان :تورا به خدا سوگند می دهم این حرف را مزن انچه را که نیز تو در اختیار من می گزاری به خودت تعلق دارد
سپس کورش : دربرابر ازاد کردن همسرت به من چه می دهی؟
پادشاه ارمنستان:هرچه دارم
کوروش:در برابر ازادی فرزندانت چه می دهی
پادشاه ارمنستان :هرچه دارم
کوروش :بنا براین تو دوبرابر داریی ات بهخ من بدهکار هستی
سپس کوروش روبه تیگران کرد وگفت: تو دربرابر همسرت به من چه می دهی تیگران که به تازگی با همسرش ازدواج کرده بود وبه شدت به او عشق می ورزید پاسخ داد من حاضرم زندگی خود را برای این همسرم برده نشود بدهم
کوروش گفت :زنت راتحویل بگیر من اورا اسیر نمدانم زیرا توما راهیچگاه رها نکردی
سپس کوروش روبه پادشاه ارمنستان کرد وگفت:من در برابر ازادی انها ازتو هیچ پولی نمی خاهم بگذار انها بدانند وجود تو باعث سلب اذادی انها نشده اسب واکنون شمارا دعوت می کنم به شام ومهمان من باشید پس از شام شما هر کجا میل دارید بروید
پس از صرف شام کوروش از تیگران پرسش کرد ان مرد خرد مندی که در شکار تو را همراهی می کر دی وان قدر مورد احترام تو بود کجاست تیگران پاسخ داد پدرم این مرد را کشت زیرا فکر می کرد اخلا ق مرا فاسد می کنداما ان مرد انقدر خوش قلب بود که در لحضه مرگ مرا خواست وگفت:تیگران تو از این که پدرت مرا می کشد به او بد بین مشو زیرا را از روی نادای انجام داده است ونه از بد دلی وهر کاری کهد مردم از نادانی می کنند
عمدی واراده ای نیست
کوروش از شنیدن خبر متاسف شد پادشاه ارمنستان روبه کوروش کرد وگفت افرادی که زن خود رابا دیگران می بینند واو رامی کشند به این سبب
است که فکر می کنند چنین افرادی محبت همسرانشان را از انها می ربایند
من هم چون این مرد محبت پسرم را از من می ربود نسبت به وی حسد ورزیدم واورا کشتم کوروش گفت:خدا رابه شهادت می طلبم که گناه تودرنتیجه ضعف طبیعت بشر بوده است
سپس کوروش روبه تیگران کرد وگفت تو هم پدرت رااز انجام این عمل ببخش
پس در حالی که پادشاه ارمنستان باهمسرش وفرزندانش که همه در غرق شادی بودند سوار برگردونه شدند وبه خانه خود برگشتند
بدیهی است که مشاهده اعمال و رفتار کوروش عقل کیاست بزرگ منشی های او همه انها را شگفت زده کرده بود هنگامی که انها به خانه رسیدند
یکی اعقلانیت وکیاست کوروش سخن می گفت دیگری در باره شکیبایی او حرف می زد
ضمنن تیگران از همسرش پرسش کرد ایا مشاهده کردی چقدر کوروش خوش چهر ه است همسر تیگران:من به هیچ نگاه نکردم
تیگران ::پس به چه کسی نگاه می کردی
همسر تیگران : به کسی که می گفت حاضرم به قیمت از دست دادن
زندگی ام نگزارم همسرم اسیر شود
روز بعد پادشاه ارمنستان دستور دادنیروی لشکری او در مدت سه روز اماده حرکت به طرف ماد بشوند ودو برابر وجهی که کوروش خواسته بود به انضمام هدایایی برای او فر ستاد ولی پیامبر کوروش همان قدر لازم داشت بر داشت وبقیه ان رابرای پادشاه ار منستان پس فر ستاد سپس کوروش از پلدشاه پرسش کرد ایا او سپاه ارمنستان را فر ماندهی خواهد کرد ویا پسرش.
پادشاه ارمنستان پاسخ داد هر کدام ازما دونفر را که تو دستور دهی فر ماندهی نیرو را بر عهد ه خواهد گرفت
تیگران به کوروش گفت من ولو این بر دگی تو را بر عهده بگیرم از تو جدا نخواهم شد کوروش ضمن این که حرف او به خنده افتاد ه بود وی رابه سمت فر ماندهی سپاه ار منستان قبول کرد سپس تیگران به اتفاق کوروش ان قسمتهایی از ارمنستان را که بر اثر جنگهای متواتر با کلدانیها ویران شده بازدید کرد ودستور داد قلعه مستحکمی بسازند تا کلدانیها نتوانند برای غارت به ان دست اندازی کنند
ویکی از سرداران ماد را حاکم انجا قرار داد سپس کوروش به یک بلندی که دیده بانان کلدانی ان رااشغال کرده بودند حمله کرد وان را تصرف نمود بعد اهالی ارمنستان با کلدانیها را بایک دیگر اشتی داد
وبا انها پیمانی امضا کردند که با یکدیگر در صلح صفا بسر برند
و کوروش را مورد ستایش بیکران قرار دادند سپس کوروش قصد بر گشت به ماد راکرد
گزنفون می نویسد کوروش هنگام عزیمت از ارمنستان کلیه اهالی شهر از جمله پادشاه این کشور وهمسران وفر زندانشان به مشایعت اورفتند زن پادشاه ارمنستان پولها وخزاینی را که کوروش به انها پس داده بود به انضمام هدایا ی دیگر دوباره به وی تقدیم کرد کوروش انها را نپزیرفت وگفت من ادمی نیستم که قصدم از کشور گشایی جمع مال وثروت باشد ................................
سپس پیامبر کوروش درمیان هلهله وتحسین عمومی مردم ارمنستان این کشور را به قصد ماد ترک کرد
:: برچسبها:
رفتار پیامبر کورش بازنان ,